فرشته های خانه ما ویانا و لیانا و هیرمان

غربالگری دوم ۱۸ هفتگی

قربونت برم عشقم از خاطره سونو ۱۸ هفتگی پشت کرده بودی دکتر نتونست خوب معاینه کند گفت برم ۴۰ دقیقه دیگر بیام بعد از پیاده روی داخل پارک بالاخره از ساعت ۱۰ و نیم صبح که داخل سونوگرافی بودم و شلوغ بود نوبتم شد تا ۱ ظهر سونو طول کشید و ساعت یک و نیم رسیدم اداره  ...
24 اسفند 1398

اسفند ۹۸

ای خدایا هرچه زودتر این ویروس لعنتی کرونا از بین برود خیلی نگران هستم خدا عزیزانم را از همه بلاها دور کنه انشاااله من و نی نی جون مجبور هستم همچنان بروم اداره فقط آبجی ویانا تعطیل. روز ۱۲ اسفند رفتیم لباس بارداری خریدم شکم مامان خیلی بزرگ شده بابا میگه اداره باید چادر سر کنم من. هم اصلا چادر دوست ندارم ولی چاره ای نیست و برای نی نی جونم یکدست لباس خریدم تا اردیبهشت بروم وسایل دختر گلم بخرم .  آبجی ویانا رفته با بابا سعید شهرستان تا دختر عمه ویانا را بیاورد به خاطر تعطیلی مدارس که ویانا تنها نباشد. خدا کند همه چی به خوبی پیش برود.
13 اسفند 1398
1